Backhaul

حمل بار به عقب

حمل محموله به عقب در طي بخشي از مسيري كه قبلا پيموده است؛ جابه­ جايي کالا به عقب معمولاً در جهت مخالف مقصد اوليه.

Ballast keel

تيغه تعادل

تيغه سنگيني که براي کاهش مرکز ثقل و افزايش ثبات شناور نصب مي­گردد.

Ballast tanks

مخازن آب تعادل

مخازني در ته كشتي كه به منظور حفظ ثبات و تعادل كشتي از مايعات پر مي­شوند.

Beam

عرض كشتي

Berth

اسکله

مكاني كه در آن شناور پهلو مي­گيرد يا مهاربندي مي­شود؛ مكاني در امتداد بارانداز كه كشتي در آنجا بارگيري يا تخليه مي­شود.

Berth term

تخليه و بارگيري کشتي در حداقل زمان ممکن؛ در اين حالت هزينه تخليه و بارگيري بر عهده شرکت حمل ­کننده يا صاحب کشتي مي­باشد.

Berth dues

(or quay dues or dockage)

عوارض پهلوگيري

هزينه­ هاي استفاده از اسکله كه معمولا براساس مدت زمان توقف كشتي و طول سراسري آن (LOA)  برآورد مي­شوند.

Bill of lading

بارنامه

سندي است که شرايط قرارداد بين متصدي حمل و فرستنده کالا را نشان مي­ دهد. بارنامه به­­ عنوان سند مالکيت، قرارداد حمل و رسيد کالا تلقي مي­گردد.

Bond port

اولين بندري است که کشتي به آن وارد مي­­شود و ملزم به پرداخت عوارض ورودي به گمرک آن کشور مي­گردد.

Bonded warehouse

انبار کالاي گمرکي در اسکله؛ انبار بخش­ خصوصي يا دولتي براي کالاهايي که خروج آنها مستلزم پرداخت هزينه گمرکي يا آزاد­کردن ضمانت­نامه کالا مي­باشد.

Breakbulk

نيم­فله

کالاي غيركانتينري كه به­ طور ­مستقيم در انبار كشتي بار چيني مي­شود.

Broker

حق ­العمل کار

شخصي كه مقدمات حمل بار را به ­ازاي دريافت درصدي از درآمد حاصل از حمل فراهم مي­آورد.

Build-operate-transfer

ساختبهره ­برداريانتقال (BOT)

شکلي از امتياز كه بر­اساس آن طرف خصوصي يا كنسرسيوم با تأمين مالي، ساخت، بهره ­برداري و در اختيارگرفتن تسهيلات براي مدت زمان مشخص و انتقال تسهيلات به دولت طرف قرارداد يا اداره بندر پس از پايان مدت زمان امتياز موافقت مي­كند. مالكيت منطقه يا ناحيه امتياز در مدت قرارداد در تملك دولت يا اداره بندر باقي مي­ماند. دارنده امتياز ريسك تجاري راهبري تسهيلات را مي­پذيرد.

Bulkhead

سازه­اي براي مقاومت در برابر آب؛ ديواره­اي كه يك قسمت كشتي را از قسمت ديگر آن جدا مي­كند.

Bulk vessel

شناور فله بر

تمامي شناورهايي كه براي حمل کالاهايي مانند غلات، كودشيمايي، اوره و روغن طراحي مي­شوند.

 

شناور فله بر

 

Bunkers

كشتي­ هاي مخصوص حمل سوخت.

 

شناور حمل سوخت

 

 

Cabotage

كابوتاژ

حمل بار بين بنادر يك كشور در امتداد ساحل.

Cargo tonnage

تناژ بار

حمل اقيانوسي کالا غالبا بر­اساس وزن يا تناژ محاسبه و صورت هزينه تنظيم مي­شود. تناژ بار را مي­توان به­ صورت تن امريکايي به ميزان 2000 پوند، تن انگليسي به ميزان 2240 پوند يا  تن متريك به ميزان 1000كيلوگرم (62/2204) بيان كرد. محاسبه تن معمولاً به­ عنوان سنجش يا اندازه­گيري بار 40 فوت مكعب (12/1 مترمكعب) يا مترمكعب ( 3/35 فوت مكعب) صورت مي­گيرد.

Carrier

حمل ­كننده

هر شخص يا نهادي كه با انعقاد قرارداد حمل مسئوليت حمل كالا در دريا، آبراه ­هاي درون خشکي، ريل، جاده، هوا يا تركيبي از اين شيوه ­ها را  برعهده مي­گيرد.

Cartage

حمل ­و­ نقل درون بندري يا محلي بار توسط بارکش يا كاميون.

Chassis

شاسي

وسيله ­اي چرخ­دار و داراي تجهيزات قفل­ كننده كانتينر براي جا به ­جايي ايمن كانتينر.

Classification yard

محوطه طبقه­ بندي؛ محوطه ريلي كه از آن­ها براي مونتاژ واگن­ هاي باري استفاده مي­شود.

Cleaning in transit

پاکسازي محموله عبوري

متوقف كردن بار(مانند محصولات كشاورزي) براي تميزكردن در نقطه­ اي بين مبدأ و مقصد.

Clearance

فاصله عبور مجاز

اندازه تعيين شده در پل­ ها، تونل­ ها، بزرگراه ­ها و غيره كه فراتر از آن شناورها، خودروها يا بارها نمي­توانند عبوركنند.

Cleat

طناب بند، بولارد شاخي

وسيله ­اي در كف كانتينر به منظور فراهم­ آوردن حمايت يا توان اضافي براي تجهيزات نگاه دارنده بار؛ ابزاري که براي مهاربندي در اسكله نصب مي­شود.

Common carrier

شركت حمل ­و نقل عادي

شركت حمل­ و نقلي كه در زمينه ارائه خدمات حمل­ و نقلي براي عموم با نرخ­ هاي مصوب فعاليت مي­کند.

Concession

امتياز

توافقي كه براساس آن طرف خصوصي (دريافت­ كننده امتياز) دارايي­ هايي را از نهاد دولتي براي مدت زماني مشخص رهن مي­كند و مسئول تأمين مالي برخي دارايي­ هاي ثابت در مدت اجراي قرارداد و فراهم ­آوردن برخي خدمات ويژه مي­باشد؛ در عوض، دريافت­ كننده امتياز درآمدهاي مشخصي را ازبهره ­برداري دارايي ­ها به ­دست­ مي­آورد؛ دارايي ­ها پس از انقضاي قرارداد به بخش­ دولتي عودت داده مي­شود.

Conservancy

عوارض استفاده از آبراه

در برخي كشورها، اين مبلغ براي استفاده از آبراه­ ها و كانال­ ها دريافت مي­شود.

Consolidation

محموله­ اي شامل دو يا بيش از دو تأمين­ كننده يا فرستنده.

Container

كانتينر

جعبه ­هاي فلزي يا آلومينيومي كه مي­توان بار را درون آن با رعايت استاندارد ISO روي هم صفافي نمود؛ كانتينرها در گوشه­ ها مجهز به قالب­ ريزي­ هاي ويژه­اي هستند كه امكان بارگيري ايمن آنها را به تجهيزات بالابر، شناورها، شاسي، خودروهاي ريلي يا صفافي بر روي كانتينرهاي ديگر فراهم مي­آورد. كانتينرها در اشكال و انواع گوناگوني يافت مي­شوند كه از آن­جمله مي­توان به كانتينرهاي داراي سيستم تهويه، كانتينرهاي داراي روكش يا عايق، كانتينرهاي يخچالي، كانتينرهاي چرخ­دار، كانتينرهاي روباز، كانتينرهاي مخصوص حمل مايعات، كانتينرهاي مخصوص حمل مواد­فله و غيره اشاره كرد. كانتينرهاي معمولي ممكن است10 فوت،20 فوت،30 فوت،40 فوت، 45 فوت ، 48 فوت، يا 53 فوت طول، 8 يا 5/8  فوت عرض و 5/8 يا 5/9  فوت ارتفاع داشته باشند.

 

Container freight station

محل توزيع كانتينر

بندر يا پايانه كانتينري، معمولا داراي يك يا بيش از يك فضاي روباز است كه در آنها بار به درون كانتينرها بارگيري يا از كانتينرها تخليه مي­شوند و ممكن است به صورت موقت درون انبارها ذخيره شوند.

Container pool

موافقت نامه­ اي بين گروه ­هاي ذينفع كه امكان بهره ­برداري و عرضه كارآمد كانتينرها را فراهم مي­آورد؛ تأمين عادي كانتينرها براي در دسترس قرارگرفتن افراد ذينفع.

 

Container vessel

شناوركانتينربر

كشتي مجهز به سلول­ هايي كه كانتينرها را مي­توان درون آنها روي هم صفافي نمود؛
كشتي­ هاي كانتينربر ممكن است با­توجه اينكه تمامي انبارهاي كشتي يا بخشي از آن سلول­ دار باشد تمام يا نيمه­ كانتينري باشند.

Container terminal

پايانه كانتينري

منطقه ­اي كه به حمل يا جابه ­جايي، ذخيره­ سازي و بارگيري يا تخليه بار از كانتينر اختصاص مي­ يابد و فضايي كه در آن مي­توان به برداشتن، گذاشتن، نگهداري، ذخيره ­سازي، بارگيري يا تخليه کانتينر از يك شيوه حمل ­و نقل به شيوه­اي ديگر (كه ممكن است شناور، كاميون، دوبه يا ريل باشد) اقدام نمود.

Container yard

محوطه كانتينر

Contraband

كالاي قاچاق

کالايي كه حمل آن ممنوع است.

Contract carrier

حمل ­كننده قراردادي

شخصي (غير از حمل­كننده معمولي) كه براساس قراردادها يا توافق نامه ­هاي ويژه و شخصي در قبال دريافت وجه به حمل­ و نقل مسافر يا بار اقدام مي­نمايد.

Controlled atmosphere

فضاي كنترل­شده

سيستم ­هاي دقيق و كنترل شده رايانه ­اي كه تركيب گازها را درون كانتينر در طي حمل درون وجهي تنظيم مي­كنند و در نتيجه ضايعات را كاهش مي­دهد.

Customhouse

اداره گمرك

اداره دولتي كه در آنجا پرداخت حقوق گمركي محموله ­هاي خارجي، تکميل مستندات مربوطه و امور مشابه انجام مي­شود.

Custom broker

كارگزار بيمه

شخص يا شركتي كه با دريافت گواهينامه از مقامات گمرك كشور متبوع درصورت نياز امور ترخيص كالا را از اداره گمرك براي مشتري(واردكننده) انجام مي­دهد.

Cut-off time (closing time)

زمان نهايي

زمان نهايي كه يك كانتينر ممكن است (طبق زمانبندي) براي بارگيري بر روي دوبه، کشتي، قطار يا كاميون به پايانه­ اي تحويل شود.

Daily running cost

هزينه راهبري روزانه

Deconsolidation point

نقطه بازكردن محموله­ ها

نقطه­ اي كه در آن بار براي تحويل باز مي­شود.

Demurrage

دموراژ

جريمه ­اي كه صاحب كالا يا دريافت­كننده كالا بايد در قبال معطل كردن تجهيزات حمل (بيش از مدت زمان تعيين­شده) به حمل كننده بپردازد. مدت زمان تعيين شده و هزينه ­هاي دموراژ در اساسنامه يا تعرفه بار درج مي­شود.

Dock or Quay

اسكله يا لنگرگاه

سازه متصل به ساحل كه درکنار آن شناور پهلو مي­گيرد.

Draft (or draught)

آبخور

عمق کشتی وقتی درون آب قرار دارد. فاصله عمودی اندازه ­گیری شده بین خط آب و پایین­ترین لبه تير ته كشتي.

Dredging

لایروبی

برداشتن لایه­ های اضافی کف کانال برای افزایش عمق آبراه­­ ها، فراهم­ آوردن حوضچه­ های مناسب برای دور زدن کشتی­ ها و حفظ عمق کافی آب در امتداد تسهیلاتی که در کنار آب قرار دارند.

Dry bulk

فله خشک

بار غیر بسته ­بندی زده شده  به شکل فله، مانند محصولات کشاورزی، ذغال سنگ، کودشیمیایی و اوره که در شناور ها و سایر وسایل نقلیه مخصوص حمل اینگونه محموله­ ها جابه­ جا      می­شوند.

Dunnage

پوشال

موادي که در بسته­ بندي بار برای جداسازی و جلوگیری از آسیب به بار استفاده مي­شود.

Electronic data interchange (EDI)

تبادل الکترونیکی اطلاعات

انتقال اطلاعات قابل مبادله بین سیستم­ های رایانه­ ای.

EDIFACT

تبادل الکترونیکی اطلاعات برای امور اداري، بازرگانی و تجاري. استانداردهای تبادل بین­ المللی اطلاعات که باني آن سازمان ملل متحد مي­باشد.

Eminent domain

قلمرو تحت کنترل

قدرت حاکميت براي در اختیار­گرفتن تسهيلات مورد­نیاز جهت مصارف ضروری عمومی، با پرداخت مبلغ معقول.

Feeder service

خدمات حمل ­و­ نقل که طی آن کانتینری­ های بارگیری یا تخلیه­ شده در یک منطقه به یک «کشتی مادر» برای انجام یک سفر دریایی بلند­مدت انتقال می­یابند.

Fixed Costs

هزینه­ های ثابت

هزینه­ هایی که با­توجه به سطح فعالیت تغییر نمی­کند. بعضی از هزینه­ های ثابت حتی در صورت حمل نشدن بار ادامه می­یابد؛ برای مثال، رهن پایانه، اجاره و مالیات دارايي­ ها.

Force majeure

شرایط اضطراری

یکی از بندهای معمول و متداول قراردادها که طرفین را از تعهدات­شان در شرایط خارج از کنترل آنها (برای مثال، زمین لرزه، سیل یا جنگ) معاف می­سازد.

Foreign trade zone

منطقه تجاری خارجی

بندری آزاد در کشور که وابسته به اداره گمرک نبوده، اما تحت کنترل دولت مي­باشد. کالاهای تجاری (به استثنای کالاهای قاچاق) ممکن است در اين مناطق بدون نیاز به پرداخت مالیات واردات، انبار شوند.

 

Forty-foot equivalent unit (FEU)

واحد سنجش معادل چهل فوت

واحد سنجش معادل یک کانتینر چهل فوتی. دو کانتینر20 فوتی(TEUs)معادل یک FEU می­باشد.

Free trade zone

منطقه آزاد تجاري

منطقه ­ای (اغلب درون یک بندر) متعلق به دولت یک کشور برای ورود آزاد (بدون پرداخت عوارض گمرکی) تمامی کالاهای مجاز. کالاهای تجاری ممکن است برای  تولید در منطقه آزاد و صادرات مجدد بدون پرداخت عوارض گمرکی انبار شده، به نمایش گذاشته شوند یا مورد­استفاده قرار گیرند. از منطقه آزاد تجاری همچنین به­ عنوان بندر آزاد یاد مي­شود.

Freight demurrage and defense

حمل، دموراژ و حمايت

نوعی بیمه که توسط کلوپ P&I (حمايت و تأمين خسارت) فراهم می­آید و هزینه­ های قانونی و متعلق به مالک کشتی را در زمینه ادعاهای مربوط به راهبری كشتي، پوشش مي­دهد.

Freight forwarder

متولي حمل­ و ­نقل بار

شخص یا شرکتی که مسئوليت ساماندهي امور مربوطه به حمل ­و نقل کالا و تشریفات اداری مرتبط را به نمایندگی از سوی متقاضی حمل کالا برعهده مي­ گيرد. مواردي چون رزرو جا در کشتی، فراهم­ آوردن تمامی اسناد موردنیاز و انجام امور مربوط به ترخیص گمرکی از جمله وظايف حمل­ كننده كالا محسوب مي­شود.

Freight payable at destination

پرداخت کرایه حمل در مقصد

روش پرداخت کرایه حمل بار برای محموله­ های فله که توسط کشتی حمل می­شوند: براساس این روش، کرایه حمل به هنگام تخلیه بار از کشتی پرداخت می­شود.

Gantry crane

جرثقيل دروازه اي

نوعی جرثقيل که روی یک چارچوب یا سازه به شكل ثابت نصب و براي حمل و جابه ­جايي سازهاي ثابت مانند فضاي مخصوص انبار بار (کانتینر) طراحی می­شوند؛ استفاده از اين نوع جرثقيل عمدتاً براي جابه ­جایی و انتقال کانتینر یا سایر بارها از درون شناور­ها به بیرون یا از بیرون شناور به درون و قراردادن یا برداشتن کانتینرها از درون کشتي، دوبه، کامیون، شاسی یا قطار صورت می­گیرد.

Gateway

گذرگاه

نقطه­ ای که در آن بار درحال جابه ­جایی و انتقال از قلمرو یک کشور به قلمرو کشوری دیگر بین خطوط حمل­ و ­نقل مبادله می­شود.

 

Good international practice

شرط مندرج در قراردادها، به مفهوم به ­کارگیری میزان مشخصی از مهارت، شایستگی و احتیاط که به­ منظور تأمین استانداردهای پذیرفته شده بین­المللی که توسط فرد با تجربه و برخوردار از تمامی قابلیت­ های کاربردی به­ کار­گرفته می­شود.

Grounding

به گل نشستن

تماس کشتي با زمين در شرایطی که کشتی به دلیل پایین رفتن سطح آب يا مشكلات ناوبری در بندر پهلوگرفته یا لنگر انداخته است.

Groupage

گروه­بندي

گروه­بندي محموله­ های گوناگون درون یک­بار کامل کانتینری که از آن همچنین به­ عنوان یکی­سازی یاد می­شود.

Harbor dues (or port dues)

عوارض بارانداز(يا عوارض بندري)

هزینه ­هایی که باید توسط شناور برای ورود به بندرگاه به اداره بندر پرداخت شود؛ محاسبه هزینه معمولاً براساس تناژ ناخالص، برای پوشش دادن هزینه­ های زیر­ساخت بندر و تسهیلات دریايي مانند راهنماي شناور، فانوس دریایی و سیستم مدیریت ترافیک شناور صورت می­گیرد.

Hand-over

شرط مندرج در قراردادها، به مفهوم فرآیند فراهم­ آوردن انحصاری، بي­ قيدوشرط، صلح­ آمیز و بلا­­تصدي مالکیت و دسترسی به ناحیه تحت امتیاز و زیر­ساخت عملیاتی بندر (زیرساخت موجود) و همچنین تمامی حقوق، عنوان (آزاد از تمامی قيد­و­بندها و امنیت) و تعلق به تمامی سرمایه ­های قابل حرکت و تمامی تسهیلات توسط دولت یا اداره بندر در تاریخ تسليم يا اعطاي اين حقوق برای انجام عملیات بندری.

Harbormaster

رييس امور دريايي

شخص مسئول جابه ­جایی شناورها، ایمنی، امنیت و امور زیست­ محیطی در بندر.

Heavy lift charge

هزینه مربوط به جابه­ جایی محموله­ اي خاص نيازمند به تجهیزات بالابری ویژه، که ممکن است هم دارای وزن سنگین و هم ابعاد بزرگ باشد (اغلب وقتی شناورهای کانتینردار مد­نظر قرار دارند از آن تحت ­عنوان “خارج  از مقياس” out of gauge یاد می­شود).

Hold

انبار کشتي

محل داخلي ذخیره­ سازی کالا درکشتی.

 

In bond

محموله­ های در حال عبور از محل کنترل گمرکی در شرایطی که حقوق گمرکی پرداخت نشده است.

Inducement

قرار­دادن يك بندر در برنامه سفر شناور به دليل آنكه حجم بالاي بار پيشنهادي توسط آن بندر هزينه مسيريابي يا مسيرگزيني شناور را توجيه مي­كند.

Inland carrier

حمل­ کننده درون خشکي

شرکت حمل­ و­ نقلي که به کار جابه­ جایی کالاهای وارداتی یا صادراتی بین بنادر و نقاط درون خشکي اشتغال دارد.

Intermodal

جابه ­جایی کانتینر­های بار قابل مبادله بین شیوه­ های گوناگون حمل ­و نقل در شرایطی که تجهیزات با سیستم­ های چندگانه قابل انطباق هستند.

 

Jetty (or Pier)

اسکله بلند

سازه­­ای که به­ طور عمودي یا با زاویه نسبت به خط ساحلی احداث می­شود و شناور برای بارگیری یا  تخلیه در کنار آن پهلو مي­گيرد.

Jumboising

ایجاد برخی تغییرات در کشتی برای افزایش ظرفیت حمل بار با تقسیم و افزودن بخشی جدید.

Keel

تير طولي ته کشتي

Knot

گره دریایی

واحد اندازه­گیری سرعت کشتی معادل یک مایل دریایی(1.852 متر) در ساعت.

LASH

کشتي دوبه بر

حروف اختصاری براي “lighter aboard ship”. شناور ویژه مجهز به جرثقيل گنتري متحرک با طراحی ویژه برای بالا بردن برخي دوبه­ ها و قرار­دادن آنها درون شناور (بارگیری) و بالعکس (تخلیه).

Loaded draught(draft)

آبخور بارگيري

عمق آبی که کشتی کاملا بارگیری شده درون آن قرار می­گیرد.

Landlord port

بندرمالک

نوعي ساختار سازمانی که اداره بندر یا سایر نهادهای دولتی مرتبط، مالکیت زمین بندر و مسئولیت برنامه ­ریزی و توسعه آن را به همراه تعمیر و نگهداری زیرساخت بندر و کمک­ های ناوبری در اختیار می­گیرند.

Lenders direct agreement

موافقت­نامه مستقیم وام­دهنده

توافق بین گروه­ ها در زمینه موافقت­نامه امتیاز يا BOT (دولت یا اداره بندر و شرکت با هدف ويژه [SPC]  یا متصدي پابانه) و وام­دهندگان (معمولا بانک­ها یا کنسرسیوم بانک­ها) که حقوق و تعهدات وام­دهندگان مالی را در رابطه دولت و اداره بندر در­خصوص تسهيل تأمين مالي يک پروژه بندری تعيين مي­کند. توافق مستقیم وام­دهنده در زمان خاتمه پیشنهادی موافقت­نامه امتياز به­ منظور تشویق و ایجاد انگیزه در وام­دهندگان برای اعطای وام به SPC  یا متصدي بر­اساس اسناد مالی مورد­استفاده قرار می­گیرد.

Lighter

دوبه، شناوري که بار کشتي را به ساحل منتقل مي­کند.

Limited recourse financing

تأمين مالي با رجوع به ضامن

تأمين مالی پروژه که در آن حامیان مالی یا دولت­ ها با تأمین مالی مشروط موافقت می­کنند تا امکانات بیشتری را برای راحتی وام­دهندگان فراهم ­آوردند؛ چنين حمایتي عمدتاً در طي عملیات ساخت و شروع پروژه، که عموماً ریسک ­پذیرترین زمان پروژه زیرساختی محسوب می­شود، فراهم می­آید.

Line haul

خط انتقال کالا

نقل و انتقال یا جابه­ جایی بار توسط کامیون­ های یک خط حمل ­و­ نقل از یک محل (بندر یا شهر) به محلی دیگر.

Liner

شناوري که بين بنادر مشخص به صورت منظم در رفت و آمد است.

Lloyds, Registry

از سازمان­ هاي مسئول بررسی و طبقه­ بندی کشتی­ ها به­ گونه­ ای که شرکت ­های بیمه و سایر نهادهای ذینفع از کیفیت و شرایط شناورها آکاهی یابند.

Longshoreman (or docker port worker or dock worker)

کارگران بارانداز

کارگران بومی که برای بارگیری و تخلیه بارکشتی­ ها استخدام می­شوند.

Lo-lo (lift-on lift-off)

روش حمل بار که با این روش ها شناورها با کشتی یا جرثقيل­ هاي ساحلی بارگیری یا تخلیه می­شوند.

Malacca-max

مالاکا گذر

حداکثر اندازه شناورهای کانتینری و شناورهای فله­ بر که می­توانند از گذرگاه مالاکا عبور کنند. این شاخص بیانگر حداکثر اندازه قطعی و ممکن برای ساخت شناورهای کانتینری درآینده (تقریباً TEU 18000) می­باشد.

Main port

بندر اصلی

بندري چند­منظوره که به کشورها و مناطق متعدد خدمات ارائه می­دهد.

Management contract

قرارداد مدیریت

موافقت­نامه­ اي که بر­اساس آن مسئولیت راهبری و اداره بندر پس­از عقد قرارداد از سوی مقام دولتی به متصدي خصوصی برای مدت زمانی مشخص تحت شرایط ویژه با­توجه ­به ضوابط عملکرد، انگیزه­ های اقتصادي و تعهدات تعمیر و نگهداری و زیرساخت واگذاری می­شود. اداره دولتی، مالکیت بندر و تسهیلات واگذار شده و ريسک تجاری مرتبط با عمليات آن را بر­عهده مي­گيرد.

Mezzanine financing

ترکیبی از ابزارهای مالی، از جمله ضمانت­ های تکمیلي و سرمایه­ گذاری­ های مرتبط، ترازی که بر­اساس آن تغییرات نمودار ریسک به­ عنوان تغییرات پروژه (يعني پروژه از مرحله ساخت به بهره­ برداري پيشرفت مي­نمايد) لحاظ می­شود.

Mixed cargo

بار ترکیبی

دو یا چند محصول که با کشتی حمل می­شوند.

Mobile crane

جرثقيل متحرک

جرثقيل معمولی که با استفاده از چرخ­ه اي تعبيه شده  قادر به جابه­ جایی از یک نقطه ­به­ نقطه ای دیگر مي­باشد.

Moor

پهلوگيري

بستن شناور به ساحل با استفاده از طناب.

Neobulk cargo

بار غير­کانتینری يا باري که از جنبه اقتصادی يا عملي برای حمل با کانتینر مناسب نمی­باشد، مانند الوار، فولاد و خودرو.

Nonrecourse financing

تأمين مالي بدون ضامن

تأمين مالی پروژه که بر­اساس آن برای تأمین منابع مالی هیچگونه تضمین وام یا حمایت مالی توسط حامیان مالی یا دولت ها برای وام­دهندگان جهت پروژه فراهم نمی­آید.

 

Nonvessel operating common

carrier (NVOCC)

از کارگزاران حمل کالا در تجارت دریایی که فضا را از یک شرکت حمل­ونقل می­خرد و بار دیگر آن را به شرکت­های کوچکتر می­فروشد.NVOCC  صورت حساب­ ها را صادر، تعرفه­ ها را منتشر و به ­عنوان یک شرکت معمولی حمل­ و نقل دریایی عمل می­کند، البته باید خاطر­نشان نمود که NVOCC خدمات اقیانوسی یا اینترمودال ارائه نمی­نمايد.

On-carrier

شخصی یا شرکتی که برای حمل بار از بندر یا محل تخلیه بار از کشتی دریا­ پیما یا اقیانوس ­پیما به  مقصدی دیگر با استفاده شیوه دیگری از حمل ­و ­نقل، مانند شناور واسطه، کامیون، قطار یا دوبه قرارداد می­بندد.

Optional cargo

باری که قرار است به يكي از بنادر محل تخلیه بار از کشتی حمل شود و به هنگام بارگیری، هنوز آن بندر  مشخص نباشد.

Over carriage

اضافه حمل

حمل بار بیش از ظرفیت بندری که قرار بود بار از طریق آن حمل شود.

Pallet

سطحی مدور و صاف (معمولاً  از جنس چوب) اما گاهی از جنس فولاد یا سایر فلزات که روی آن می­توان بارها را روی هم چيد. این نوع سطوح در دو اندازه موجود می­باشند: پالت­های ISO در ابعاد 2/1× 1 متر و یورو پالت­ها در ابعاد 2/1 ×  8/0 متر.

Panamax

حداکثر اندازه تيرک كشتی که به شناورها اجازه می­دهد از کانال پاناما عبور می­کنند (به­ ویژه برای شناورهای کانتینری و شناورهای مخصوص حمل مواد فله استفاده می­شود).

Permanent dunnage

پوشال­ هاي دايمي

نوارهايي از جنس الوار ثابت شده روی چارچوب­ های کشتی برای دور نگاه داشتن کالا از کناره کشتي  جهت اجتناب از آسیب ­دیدن و به هم فشردگي بار.

Pilferage

دزديدن بار

Pilotage

راهنمايي

کمک به ناخدای کشتی برای ناوبری آن در شرایطی که به بندر وارد یا از آن خارج می­شود یا در آب با  برخی محدودیت های ناوبری مواجه است.

 

Pilotage dues

هزینه­ های راهنمایی کشتی

هزينه پرداختی توسط مالک یا راهبر کشتی برای خدمات مربوط به راهنمایی کشتی؛ این هزينه معمولاً بر­اساس تناژ، عمق یا طول کشتی محاسبه می­شود.

Platform (or flat)

کانتینر بدون کناره، نقاط انتهایی یا سقف. این کانتینر معمولاً  با 20 یا  40 فوت طول، برای بارهای ناهنجار (که آنها را نمی­توان در انواع ديگر کانتینر قراردارد) مورد­استفاده قرار مي­گيرد.

Plimsoll mark/load lines

مجموعه­ ای از خطوط و یک دایره با یک خط افقی که در دو سوی کشتی رنگ ­آميزي مي­شوند؛  برای حفظ تعادل و ثبات کشتی این خطوط بايد روی سطح آب قرار گیرند.

Pontoon

سازه شناور به شکل مکعب مستطيل که معمولاً طول آن بيش از دو برابر عرض آن است و آن را براي پهلوگيري کشتي بين اسکله و کشتي يا بين دو کشتي قرار مي­دهند.

Pooling

سهیم شدن در بار یا سود و زيان حاصل از حمل­ و نقل بار توسط خطوط کشتیرانی عضو یک کنفرانس حمل­ و نقل دریایی.

Port dues (or harbor dues)

هزینه ­هایی که مالک یا راهبر کشتی باید به اداره بندر بابت استفاده از  بندر بپردازد (همچنین مراجعه شود به هزینه­ های بارانداز ).

Port of refuge

بندری که کشتی به دلیل برخی خطرات غیرمترقبه و پیش­بینی نشده دریا در آن پهلو می­گیرد و ممکن است در آنجا به تعمیرات بپردازد، سوخت­گیری کند یا بار را محکم نمايد.

Port of registry

بندر ثبت کشتي

جایی که یک کشتی ثبت و در نتیجه ملیت آن مشخص می­شود.

Preentry

ارایه اظهارنامه ­هاي مربوط به کالاهای صادراتی یا وارداتی به اداره گمرک پيش از ترخیص کالا.

Project-financing

تأمين مالي پروژه

تأمين مالي در شرایطی که وام­ دهنده برای بازپرداخت اصل بدهي و سود آن به جریان­ه ای نقدینگی پروژه و دارايي­ هاي آن به ­عنوان تضمين توجه مي­کند؛ از تأمين مالی پروژه به دلیل نیاز به ایجاد ساختار قرض و برابری برای اطمینان از کفایت جریان­ های مالی پروژه برای پرداخت بدهی به­ عنوان “تأمين مالي دارای ساختار” نيز یاد می­شود.

Rail-mounted gantry (RNG) or

rail-mounted container gantry crane

جرثقيل گنتري نصب شده بر روی ریل که برای عملیات پذیرش، تحویل و صفافي کانتینر در محوطه مورد استفاده قرار می­گیرد.

Reefer

کانتینر یا شناور يخچالي که برای حمل کالاي یخچالی يا منجمد طراحي شده است.

Relay

انتقال کانتینر از یک کشتی به کشتی دیگر.

Ro/ro

مخفف واژه .roll-on roll-off Ro/ro نوعی روش حمل و جابه­ جایی بار است که با استفاده از آن شناورها با  استفاده از یک یا چند رمپ مستقر بر اسکله کالاي خود را تخليه يا بارگیری می­کنند.

Rubber-tired gantry (RTG)

or rubber-tired container gantry crane

جرثقيل گنتري نصب شده روی تايرهاي لاستيكي که عمدتاً برای عملیات پذیرش ، تحویل و صفافي کانتینرها در محوطه مورد استفاده قرار می­گیرد.

Shed (also see warehouse)

ناحیه­ ای سر پوشیده برای پذیرش، تحویل، یکی­ سازی، توزیع و انبار کالا.  نکته مهم: از واژه انبار بیشتر برای ذخیره­ سازی طولانی مدت کالا و از واژه shed بیشتر برای ذخیره ­سازی کوتاه ­مدت بار استفاده می­شود.

Ship chandler

تدارک­گر کشتي

شخص یا شرکتی که به فروش تجهیزات و قطعات یدکی کشتی اشتغال دارد.

Ship’s tackle

تمامی تجهیزات و امکانات  موجود در کشتی برای بارگیری و تخلیه کالا.

Side loader

نوعي لیفتراک مجهز به تجهیزات بالابر در یک­سو برای حمل و جابه ­جایی کانتینرها.

Spotting

قرار­دادن کانتینر در محل مناسب برای بارگیری و تخلیه.

Spreader

قطعه ­ای که برای بالا بردن کانتینرها از طريق گوشه­ هاي کناری آنها طراحی شده است.

 

Stackcar

نوعی خودرو ریلی با سکوی چندگانه که صفافي دو کانتینر بر روی هم را ميسر مي­سازد.

Stacktrain

نوعی سرویس ریلی که با آن خودروهای ریلی کانتینرهای صفافي شده را حمل می­کنند.

Stevedore

شخص یا شرکتی که برای بارگیری و تخلیه شناورها نیروی کار بارانداز را تأمين می­کند.

Stevedoring charges

عوارض بارگیری و صفافي يا تخليه بار از کشتی.

Sto-ro

شناوري که قابليت حمل کالاي نيمه ­فله، وسايط نقليه يا کالاي روي تريلر را دارد.

Stowage factor

میانگین فضای اشغال شده توسط یک تن بار به متر مکعب بر روي کشتی.

Straddle carrier

نوعي تجهيزات مخصوص حمل كانتينر كه كانتينرها را بر­مي­دارد و آنها را بين پايه ­هايش براي انتقال به درون پايانه جابه ­جا مي­کند.

Stripping (unstuffing)

تخليه كانتينر.

Supply chain

زنجيره عرضه

نوعي سيستم مديريت پشتيباني كه توالي فعاليت­ ها را از زمان تحويل مواد­خام به توليد­كننده تا تحويل كالاي تمام شده به مصرف­ كننده يا مشتري در مؤلفه ­هايي قابل­ سنجش يکپارچه    مي­سازد.

Tare weight

وزن ناخالص

وزن بار با بسته ­بندي يا هر چيزي شبيه بسته ­بندي كه براي محاسبه وزن ناخالص به وزن خالص بار افزوده مي­شود.

Terminal charge

عوارض پايانه

هزينه تعيين ­شده براي خدماتي كه در محيط پايانه عمدتاً در زمينه حمل و جابه­ جايي بار(عمليات دريافت، تحويل يا بازرسي کالا درخشكي) ارائه مي­شود.

Throughput charge

هزينه حمل و انتقال كانتينر از محوطه صفافي به درون كشتي يا بالعکس.

Top off

پر­کردن انبار يك كشتي نيمه بارگيري شده، اين حالت عمدتاً در شرايطي رخ مي­دهد كه برخي محدوديت­ ها در نخستين بندر اجازه نمي­دهد كل كشتي بارگيري شود درنتيجه بخشي از كشتي باتوجه به عمق مجاز كشتي بارگيري مي­شود و سپس بخش بعدي در دومين بندر كه در آن اين­گونه محدوديت­ ها وجود ندارد پر مي­شود.

 

Top stow cargo

کالايي كه به­ دليل حجم نسبتاً پايين و احتمال آسيب ­ديدگي درصورت قرارگرفتن در رديف­ هاي­­ پايين­تر، بالاي ساير کالاها چيده مي­شوند.

Toplifter

ليفتراك چنگك دار كه قادر است كانتينر را به وسيله اسپريدرهايش بلند كند.

Towage

يدك­كشي

هزينه­ هاي مربوط به يدك ­كشي كشتي يا شناور در بندر.

Tramp line

شركت حمل­ و نقل اقيانوسي كه در مسيرهاي مشخص و بر­اساس زمان­بندي دقيق فعاليت نمي­نمايد.

Transshipment

نوعي روش توزيع كه بر­اساس آن كانتينر يا کالا براي رسيدن به مقصد نهايي از يك شناور به شناوري ديگر انتقال مي­يابد؛ در مقايسه با سرويسي مستقيم از بندر بارگيري مبدأ به بندر تخليه مقصد. اين روش اغلب براي بهره ­برداري بهتر از شناور و در نتيجه صرفه ­جويي در هزينه ­ها با يكي ­سازي بار در شناورهاي بزرگتر و همزمان انتقال بار در مسيرهاي اصلي تجاري مورد­استفاده قرارگيرد.

Transshipment port

بندري كه بار از يك حمل­ كننده به حمل­ كننده­اي ديگر يا از يك شناور متعلق به حمل­ كننده به شناوري ديگر متعلق به همان حمل كننده بدون آنكه بندر را ترك كند، انتقال مي­يابد.

Turnaround time

مدت زماني بين ورود يك شناور و اعزام آن از بندر؛ از اين شاخص غالباً به­ عنوان نوعي معيار براي  سنجش­ کارايي بندر استفاده مي­شود.

Twenty-foot equivalent unit (TEU)

اندازه استاندارد كانتينر معادل 20 فوت. دو كانتينر 20 فوتي(TEUs) معادل يك FEU است. ظرفيت شناور كانتينري و ظرفيت عملکرد بندر معمولاً با TEUs سنجيده مي­شود.

Unitization

همسان سازي

يکپارچه ­سازي ميزاني از اقلام غير­مشابه و تبديل آن به واحدي بزرگ جهت حمل با كشتي به­ منظور حمل راحت­تر و سريع­تر با استفاده از روش ­هايي چون پالت ­بندي، بسته­ بندي، با زنجير­ بستن و کانتينري­سازي.

Unloader

تجهيزات بندري مورد­استفاده براي تخليه كشتي­ هاي حامل بار فله خشك. (نكته مهم: گاهي از اين  تجهيزات كوچك و متحرک تخليه بار تحت­ عنوان vacuvators” ” ياد مي­شود.

برداشتن يا بازكردن طناب­ هايي كه يك كشتي را به ساحل متصل مي­كنند.

Unstuffing(or stripping)

Variable cost

هزينه متغير

هزينه ­هايي كه مستقيما با سطح فعاليت در كوتاه­ مدت تغيير مي­کنند. براي نمونه مي­توان به هزينه ­هاي مربوط به جابه­ جايي بار درون خشکي در قطارها يا كاميون­ ها، خن­کاري در برخي بنادر و رهن كوتاه مدت تجهيزات اشاره كرد.

Vessel manifest

صورت بار کشتي

اظهارنامه هاي صادره ازسوي شركت­ هاي بين­ المللي حمل­ و نقل دريايي در زمينه خدمه كشتي و محتويات،  هم در بندر مبدأ و هم در بندر مقصد. کليه بارنامه­ ها در اين صورت ­ها ثبت      مي­شود.

Vessel traffic management system

سيستم مديريت ترافيك شناور

سيستم مديريت ترافيك شناور (VTMS) معمولاً تحت نظارت رييس امور ­دريايي که شامل تجهيزات (مانند رادار، نرم­افزار رديابي و ارتباطات راديويي)، پرسنل(راهبران ترافيك) و قوانين و مقررات مي­باشد. بنادر دريايي بزرگتر از سيستم ­هاي پيشرفته­ تر مديريت ترافيك شناور در زمينه ايمني دريانوردي، حفاظت از محيط­زيست و هماهنگي خدمات دريايي برخوردار مي­باشند.

Warehouse (see also shed)

انبار

منطقه ­اي سرپوشيده براي دريافت، تحويل، يكي­سازي، توزيع و انبار بار. نكته مهم: از انبار معمولاً براي ذخيره طولانی­ مدت کالا و از واژه shed بیشتر برای ذخیره ­سازی کوتاه ­مدت آن استفاده می­شود.

Way bill

راه­نامه

سندي که توسط خط كشتيراني براي فرستنده كالا صادر مي­شود و به منزله نوعي رسيد كالا و مدركي دال بر عقد­قرارداد حمل مي­باشد.

Wharf

اسکله سبک

سازه­اي است که در طول ساحل يا با زاويه ­اي نسبت به آن ساخته مي شود و کشتي ­ها براي تخليه يا بارگيري در آن پهلو­گيري مي­کنند.

Wharfage

هزينه­ اي كه مالك تسهيلات (پايانه يا بندر) درقبال جابه ­جايي بار از طريق آن تسهيلات دريافت مي كند.

 

Sources: Brodie, Peter. Dictionary of Shipping Terms, Third Edition, 1997, and Sullivan, Eric, The Main Encyclopedic Dictionary, Fifth Edition, 1996..

Glossary